وقتی دلم تنگ میشه، دیگه همهچی لوس میشه. قربونت برما و دورت بگردما، اون استیکره که بغل میکنه، اون که انگشتش تو دهنشه، اون گیف روباهها. من دلم تنگ شده و سخت و غیرقابل نفوذ شدم، وهمه باید همینجور باشن. همه باید صبحا مث من جدی وارد دانشگاه شن و با همتیمیاشون حرف بزنن، سر کلاسا سوال بپرسن و تو آسانسورا تا کمر خم شن بگن سلام دکتر. همه باید تو راه برگشتشون به مرطوبکنندهی تموم شده و اینکه پول جدیدشو ندارن فکر کنن و با راننده تاکسیای بداخلاق دعواشون شه. من وقتی دلم تنگ شده استیکرا هم نباید همو بغل کنن، آدمکهای توی گیف هم نباید بدوئن سمت هم.
من دلم تنگ شده و همه باید جدی باشن. باید تو تاکسی کیفشونو محکم بغل کنن و جلو رو نگاه کنن.
درباره این سایت